![]() |
دکتر محمد (نادر) صفری لنگرودی |
نادر، در هیاهوی هراس انگیز نخستین روزهای جنگ جهانی دوم مهر ۱۳۲۰ در لنگرود دیده به دنیا گشود. اولین بار، او را به همراه پدر ریاضی دانش غلامحسن صفری رئیس فرهنگی و دبیر دبیرستانهای زادگاه مان در بازیگاه دبیرستان داریوش دیدم و ... در آن زمان چه کسی می دانست که روزگار چه بازی خواهد کرد و نادر کدام بزرگمرد حماسه آفرین خواهدشد ؟! در ۱۳۲۹ به همراه خانواده، به ترك زادگاه سرسبزو زندگی پرور ناگزیر شد. دوره دبیرستان را در (هدف) تهران گذراند و از دانشگاه تهران نیز لیسانسیه شیمی شد و پس از سه سال همکاری با شرکت نفت و گذراندن (سپاهیگری) به انگلستان رفت و در رشته شیمی آلی با درجه عالی، دکترا گرفت و در بهمن ۱۳۰۳ به ایران بازگشت تا بازیگر نقش تاریخی و انسانی خویش باشد. و کودتای وحشیانه و بی انتظار ۲۸ مرداد ۳۲، رشته های پیوند میان آدمها و آبادیها را برید. ساواك، این اژدهای هفت سر، پاگرفت و پنچه در رگ و پوست آزادگان از زادگاه گریخته کشید.
پویندگان خسته گام، کم کم از پای نشستند و دم فروبستند و نوخاستگان دل به توفان بلا داده، در گروههای پیدا و پنهان، چون چشمههای نور و ایمان به راه افتادند و.... این آئین دیرین رزمندگان راه آزادی است که اگر این يك بنشیند، آن يك برخیزد؛ و با اژدهای ستم بستیزد.
نادر نیز چون دیگر مجاهدان و فدائیان راه خلق، با دلی سرشار از ایمان به ایران آمد و پس از چند گاهی / شهریور ۵۴ / اسیر ساواك شد. مادرش در اعلام جرم علیه ساواك مینویسد: مجاهد شهید محمد (نادر) صفری لنگرودی در نیمه شب ۱۷ شهریور ۵۴ توسط ماموران ساواك دستگیر شد و پس از يك سال شکنجه، ظاهرا به اتهام ارتباط با قتل ۳ مستشار نظامی آمریکائی، همراه مبارز شهید (اعظم روحی آهنگران) اعدام شد. خبر تیرباران نادر، در پگاه ۸ شهریور ۵۵، چون کوهی از اندوه، بر دلهای یاران و آشنایان سنگینی کرد و در پی آن، سیل ناسزا و نفرت به سوی شاه دیو سیرت و دیگر مزدوران امپریالیسم سرازیر گردید. دستگاه اهریمنی ساواك، پیکر این مجاهد خونین کفن راه آزادی را دزدانه به خاك سپرد و مانع برگزاری آئین خاك سپاری و هرگونه برپائی مجلس سوگواری شد. مادر، در سوگ پسر دلاور و دریادل و دیده دریا کرد و پدر خون دل خورد و ۱ ماه بعد دق مرگ شد!
این مجموعه شعر به گویش مادری من و نادر فریاد خشم در گلو پیچیده روزگار جوانی این گیله مرد صاحب درد کمترین چیزی است که به نشانه عمیقترین احترام، نثار غبار راه این همزبان و همشهری مجاهد میکنم، که دلی به گستردگی دریای چمخاله و ایمانی به استواری"ليله کوه" داشت و همه را در راه سرافرازی ایران و خلقهای دردمند آن گذاشت. یاد این آلاله غریب و به خون خفته دیار ما .درکنارهمة لالههای دشت خونین تاریخ، در همه بهاران گرامی باد
بهار ۱۳۵۸
محمود پاینده لنگرودی