احمد محبی مقدم لنگرودی

 

مختصری در احوال رفیق احمد محبی مقدم لنگرودی

احمد محبی مقدّم لنگرودی در سال ۱۳۳۶ در محله راه پشته لنگرود متولد شد. دوران کودکی احمد در محله راه پشته و در یک خانواده متوسط رو به پائین گذرانده و پدرش، «اباصل» از چهره‌های شناخته شده در برنج بازار راه پشته بود. احمد ما دوران ابتدایی را در مدرسه «صدیق اعلم» راه پشته سپری کرد. در مجموع در محل و مدرسه بچه آرامی بود. دوران متوسطه را در دبیرستان خیام گذراند و به دلیل علاقه به ادبیات بعد از کلاس نهم، رشته ادبیات را انتخاب کرد و از کلاس نهم تا دیپلم را در دبیرستان «داریوش» لنگرود گذراند و از دانش آموزان موفق این دبیرستان بود. احمد در سال ۱۳۵۴ پس از دریافت دیپلم در کنکور دانشگاه شرکت کرد و در رشته تاریخ دانشگاه اصفهان قبول شد و مشغول تحصیل شد و در سال ۱۳۵۸ از دانشگاه اصفهان فارغ التحصیل گردید. احمد در دوره‌ی چهارساله‌ دانشگاه در فعالیت‌های دانشگاهی در سطوح اعتراضات و اعتصابات دانشجویان فعال بود و با گرایش فدائیان در دانشگاه همراه بود.

خیلی‌ها احمد محبی مقدم لنگرودی را از جهت خوی و خصلت اخلاقی، بی‌نظیرترین انسان‌هایی می‌نامند که در زندگی با او دوستی و آشنایی برگزیدند. احمد انسانی صادق و مهربان و یک فدایی واقعی و از چهره‌های نام آور دهه‌ی ۵۰ در شهر لنگرود بود. خانواده‌ی محبی‌ها از اهل ورزش شهر لنگرود بودند. محمد محبی برادر بزرگ‌ترش چهره‌ی نام آور کُشتی لنگرود و استان گیلان بود و دیگر برادران به ورزش فوتبال روی آوردند و احمد نیز در سال‌های دهه‌ی چهل، حدود سال‌های چهل و هشت (۱۳۴۸) در دباغ محله لنگرود به اتفاق زنده یاد عطا سالمکار، تیم فوتبال کاپری را راه اندازی کردند. که از تیم‌های محبوب و مردمی ورزش فوتبال لنگرود در بین دیگر تیم‌های فوتبال شهر بود.

در شهرستان لنگرود با شروع اعتراضات و اعتصابات سال‌های ۵۶ و ۵۷، از مراکز فعال استان گیلان، لنگرود عرصه فعالیت جانبداران مشی فدائیان و مجاهدین و دخالتگری دانشجویان شهری که در مراکز دانشگاهی کشور بودند، به شهر خود باز می‌گشتند و در عرصه فعالیت‌ها و سازمانگری شهری نقش موثری داشتند. احمد نیز به سهم خویش از اصفهان به لنگرود آمد با دیگر فعالان سیاسی شناخته شده‌ی شهر و محله در آستانه‌ی سال‌های ۵۶ و ۵۷، در محله راه پشته، گروه کتاب‌خوانی راه انداخته و بعد به دیگر محلات نیز این پیوند کتابخوانی را گسترش دادند. احمد بعد از قیام بهمن عضو کمیته شهرفداییان شد و در آن فعال گردید. احمد محبی به سهم خویش آموخته‌های خود را به فعالان فدایی شهر در سطح محلات انتقال می‌داد و در سطوح مختلف فعالیت‌های شهر و محلات و ایجاد کمیته‌های محلات در یاری رسانی به مردم محلات شهر در رساندن نفت و غیره سهم فراوان داشت.


پس از دریافت لیسانس رشته‌ی تاریخ دانشگاه اصفهان در سال ۱۳۵۹ به خدمت سربازی وظیفه رفت. دوره‌ی آموزشی را در شهر شیراز گذراند و پس از آن وارد لشکر قزوین و پادگان منجیل شد و با درجه‌ی ستوانی به انجام وظیفه مشغول گردید. جنگ بین عراق و ایران شروع شده بود. با شروع جنگ ضد انقلابی هشت ساله ایران و عراق، احمد در سال ۱۳۶۰ به همراه لشکر قزوین در حمله بستان شرکت کرد. در این عملیات ایران به شدت شکست خورد و نیروی وسیعی را از دست داد. در کنار دیگر نیروهای شکست خورده ایران، رفیق احمد محبی نیز جان خود را از دست داد. جسد بی جان رفیق ما در میدان جنگ باقی ماند. با ادامه‌ی جنگ چند ماه بعد که ارتش توانست منطقه بستان را آزاد کند، یکی از برادرانش به نام حسن، برای یافتن پیکرش به منطقه‌ی جنگی رفت و توانست تعدادی از پیکر کشته شدگان را پیدا کند و به پشت جبهه بیاورد و در آخرین روزها در حالی که از یافتن پیکر احمد ناامید شده بود، پیکر او و چند تن از همرزمان شجاعش را در دورترین نقطه‌ی خط مقدم یافت و به به همراه پیکر سربازان ایرانی بازمانده در میدان به پشت جبهه انتقال دادند. در جیبش هفتصد تومان پول داشت و برگه‌ای که ترانه‌ی امشب در شوری دارم پروین را رویش نوشته بود.

خبر انتقال پیکر احمد به لنگرود به سرعت در سطح شهر پیچید. در میان اندوه و تأثر شدید رفقایش، سپاه لنگرود، پیکر را مصادره کرد و به رفقایش و خانواده تحویل نداد، حتی وقتی برادر بزرگش برای گرفتن پیکر وی رفت، با بی حرمتی سپاه به پیکر او مواجه شد و بر سر آن‌ها فریاد زد: «چطور وقتی تا دیروز برای شما می‌جنگید، خوب بود. حالا که پیکرش را آوردند و مردم می‌خواهند تشییع‌اش کنند، بد شده؟!». پاسداران سپاه به دلیل گرایش سیاسی احمد، او را که برای دفاع از کشور خدمت سربازی‌اش را در جنگ گذراند و جانش را از دست داد از تشیع پیکرش به دست مردم و دوستداران پر شمارش جلوگیری کرد و رفقایش، در آن سال‌ها که هنوز تجربه‌ی برخوردهای فاشیستی حکومت اسلامی را نداشتند، مبهوت این سطح انحصار طلبی بودند. پاسداران می‌گفتند او کمونیست است و برای تدفینش تردید داشتند و بعد با رجوع به شمس، امام جمعه لنگرود، مجوز دفن او را گرفتند.

آنگاه که زمان بر نسل ما گذشت، دریافتیم که اینان از همان زمان به تفریق جامعه به خودی و غیر خودی بودن مترصد بودند و ما طی این سال‌ها با پرداخت هزینه‌ی گزاف این واقعیت را دریافتیم. با این همه خیل وسیع نیروهای چپ‌گرا در شهر لنگرود در مراسم گرامیداشت او شرکت کردند و شعارهایی نیز داده شد. حیات بزرگ خانه‌ی آن‌ها و سماوری که تمام مدت روشن بود دایماً مشغول پذیرایی دوستان و دوستدارانش بود. او را در گورستان وادی لنگرود در قطعه شهدای جنگ به خاک سپردند. یاد رفیق احمد محبی مقدم لنگرودی که نقش مهم و مؤثری در ایجاد و گسترش گرایش مترقی و چپ بین جوان‌های محلات راه پشته، آسیدخلیل، آنسر محله، رکج محله، انزلی محله، دباغ محله و.... لنگرود داشت همیشه جاودان و گرامی‌ست؛ و نام احمد جان محبی هنوز و تا همیشه زمزمه‌ی نیمه شب مستان باد